در خروجی
به تغییراتی که قرار بود در اداره آموزش ایجاد کند فکر میکرد. بالاخره تمام زحماتش به ثمر رسیده بود. حالا حتماً خبرش به شوهر
به تغییراتی که قرار بود در اداره آموزش ایجاد کند فکر میکرد. بالاخره تمام زحماتش به ثمر رسیده بود. حالا حتماً خبرش به شوهر
چن میخوای بفروشیش حالا؟ والا قیمت دست شماست … ما که اینکاره نیستیم … آقا غلام گفت شما خوب میخری… مالی نی … یعنی راسته
اولین باری که این واژه رو شنید فقط پنج سالش بود. با بچههای خاله و دایی، توی حیاط خونه خاله عفت بازی میکردند. بهار بود.
۱٫ با وجود گذشت بیست و هفت سال از اون روز، حتی یک ثانیه هم تصویر انگشتای قطع شُده دست برادرم از یادم نرفته… چرا