English

روزنوشت‌ها

هوس

دارم تمامت می‌کنم روی بوم نقاشی با تو به انتها می‌رسم -شعله خاموشم /طرح عشقت سوخت/ حذف به قرینه معنوی در سکوتی به نشانه رضا…

ادامه مطلب »

بیداری…!

بیا بیندیشیم که بیداری همیشه تلخ است. /و/ هرکه در خواب می‌ماند رؤیاهای زیبا نمی‌بیند! بیا بیندیشیم به قصه‌هایی که نگفته می‌ماند… بیا بیندیشیم که

ادامه مطلب »

فریاد…

از درون آینه فریاد کردم ای دریغ هیچ‌کس فریادم را نشیند از درون خویش فریاد کردم تا شنید او که باید می‌شنید دل برید!  

ادامه مطلب »

راهم بده…

من براهه، تو ابرنواختر منی…! به ذات‌الکرسی‌ات راهم بده … زمین دیگر ‏جای زیستن نیست! بلوره بهشت قرن‌هاست زیر پای سم اسبان مارِد خردشده…

ادامه مطلب »

من خود فریفتارم!

من دختر سرزمین دیو-دوست دارگان ام … دختری از نسل هوشنگ و طهمورث و جمشید کنون در وندیداد به سر می‌برم… از ازی و اپوشه

ادامه مطلب »

دماوند

پنج، شش، هفت، هشت یا پنج، شش؛ هفت، صفر چه فرقی می‌کند؟ وقتی غارهایت پناهگاه آزادی است … وقتی مارِد بر تخت نشسته… «ای کوه

ادامه مطلب »

دلو

یازده از دوازده و چون از کوزه واژگونت آب میریزی چشمانم جاری میشود… میراب من سیرابم کن که سرما سخت سوزان است و لبهایمان از

ادامه مطلب »

دلفین

در میان چند ستاره کم‌نور در پس نسر طایر محبوب من تا چند همسری کنی نپوتونوس را … مرز میان  آب و آسمان به تار

ادامه مطلب »

دایره‌المعارف رنج

  و من زبان نگاه او را می فهمیدم. من گونه‌شناسیِ رنج را خوانده‌ام و از آخرین دسته اش بیزارم: رنجِ تکراری بودن رنج‌هایم!

ادامه مطلب »