صوتی سایه: ۱۴
قسمت قبلی متن داستان قسمت بعدی پ ن: ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش … بیرون باید کشید از این ورطه رخت
قسمت قبلی متن داستان قسمت بعدی پ ن: ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش … بیرون باید کشید از این ورطه رخت
قسمت قبلی متن داستان قسمت بعدی پ ن: صدای کلاغا رو حذف نکردم… اینو دیگه باید بشنوین… اونجایی که عمو مجتبی میپرسه کوکو شیرین
قسمت قبلی متن داستان قسمت بعدی پ ن: دوباره دچار پوچی بدی شدهم… شاید فاصله گرفتن از مطالعه و نقاشی و پیانو داره در
قسمت قبلی متن داستان قسمت بعدی پ ن: دیگه با صدای گرفته رکورد کردم 😁 ببخشید که قراره گوشاتون خون بیاد. ولی نمیخواستم
قسمت قبلی متن داستان قسمت بعدی پ ن ۱: یعنی تازگی صبحها من با دوستِ برگ-فوت-کُنام برنامه دارم. بعدش برنامهی دو تا دوست جدیدم
قسمت قبلی متن داستان قسمت بعدی پ ن: امروز ماجراها داشتیم: این دوستمونم اومد عدل واستاد پشت پنجرهی اتاق من. ماشینشم خاموش
قسمت قبلی متن داستان قسمت بعدی پ ن: یه جا به جای «کنار یک مادر و دوتا بچه» گفتم «کنار یک دختر و دو